شهر و اتیش میزنم چون دیگه نمیخندی
شهر تو اتیش میسوزه توهم دیگه برنمیگردی
- 𝕷𝖎𝖑𝖎𝖙𝖍 _𝖏𝖝
- Sunday 3 Azar 04
شهر و اتیش میزنم چون دیگه نمیخندی
شهر تو اتیش میسوزه توهم دیگه برنمیگردی
بخواب هلیا، دیر است. دود دیدگانت را آزار میدهد.
خب امروز تولد کسیه که خیلی دوستش دارم.
چشمامو بشور ای اشک
چشمامو بشور که ببخشم و بکن ازم انتقامو به دور
سعدیا گفتی که مهرش میرود از دل ولی
مهر رفت و ماه آبان هم آرامم نکرد.