سرزمینی ک خودش عقب ماند 

تا بقیه به خیال خود جلو بزنند و خوش باشند

چون خودش میخواست ک خوش ببیند و به خوبی از قانون و تیر و کمان آگاه بود 

و می‌دانست که کمان را هر وقت بخوای هر چه بیشتر به عقب بکشی با سرعت و قدرت بیشتری در آن واحد و فقط در یک لحضه از همگان پیشتر می‌رود 

آن هم با بیشترین فاصله ، بله

سرزمینی که مشت ها را باز نکرد ک کسی را رسوا بی آبرو و بی حجاب نکند

تا بیشترین سرباز و مبارز و قوی ترین مشت ها را ببیند زیرا آنکه مشت دید درد را فهمید

آنکه سبز بود آبیش رفت زرد را فهمید.

چون انکه زرد را فهمید ، خورشید را درک کرد 

و آنکه چهره زرد دید جای تیمار شدن بیماری را ترک کرد.

و آنها ک غنی و سالم هستند کارشان سوختن و ساختن نیست به این خاطر ک اگر سوخته شوی و خاکستر ، چطور میتوانی روی پاهایت بایستی و بسازی؟

اما وقتی بسازی و بسوزی آنگاه سوختنت به راحتی و به آرامش خواهد بود

که در این حالت هم از سوختنت گرم می‌شوند هم سوختی و دود شدی انقدر لذت می‌برند

و می‌تواند در آن سازه ک با عشقُ و آتش وجودت ساخته شده سکنا به‌گزینند و در آرامش بخوابند که صبح همه جا به لطف پروردگار جهانیان خورشید و عشق است ، حتی اگر تو نباشی

گاهی باید باخت تا برد گاهی شب سرد است و تاریک باید ماه آورد

الاهی پاک بشیم از کینه و از غم 

الاهی آینده بشه سال ها برد 

گاهی باید خرد شد و شکست آنگاه باید هزارن خرد دید و پیوست

زیرا که ما برای وقف کردن آمده ایم

اما در سرزمین چهار فصل‌مان انقدر زمستان دیدیم که سه فصل کم آورده ایم

آری ، بین دریای شور و شیرین حریمی استوار است

اما دریا هر چه پهناور باشد در این جمله که در کتاب آسمانی ام آمده تنها دریاست

حالا چه شور باشد چه شیرین ، اما تنها دریاست

و این یعنی دریا تنهاست زیرا که یا شور است یا شیرین

این حریم است ک استوار است نه دریا

زیرا ک حریم هم شور است و هم شیرین

آنکه هم شور است و هم شیرین قدرت این را دارد که دو دریا باهام قاطی نشود

و هم ماه می‌تواند باشد و هم خورشید

هر چند که بقیه حتی اگر که خانواده و عزیزان و نزدیک ترین کسان آن باشند

ایشان را دو قطبی ، او را بی تعادل میبینند

در حالی ک اگر قطب شمال نباشد قطب جنوبی در کار نیست

و تا قطب منفی نباشد قطب مثبتی در کار نیست

بله ، منفی در مثبت شاید منفی باشد 

اما منفی چو منفی شد مگه می‌شود کسی پیدا می‌کند یعنی فایده دار و قیمت دار می‌شود و این منفی در منفی که می‌شود مثبت

و این منفی و در منفی است که می‌شود مثبت

یعنی منی که فی دارد با منی که فی دارد است که می‌شود مثبت

و در عمق تاریکی این نور است که معنا پیدا می‌کند 

ما این بار در عمق زندان ، آزادی را دیدیم که دوست و دشمن خود را بشناسیم 

و از پشت میله ها آثار کشف کردیم که میله ها را نادیده بگیریم و بین میله ها دیده ها را بفهمیم 

و با اینکه بزرگتر است واقعیت و حقیقت را بگوییم

زیرا حقیقتی که چشمانی را خیس کند بهتر است از دروغی که گوش ها را چرب کند

و چشمانی ک خیس می‌شود برای شسته شدن خیس می‌شود نه برای گریستن نه برای گریاندن بلکه برای تمیز کردن و خنداندن

ما سعی کردیم که جای کشتن ، کاشتن یاد بگیریم

زیرا مطمعن باش ای پدر مملکتم که حتی شده اگر کمرش خم و چشم هایش از شدت سنگینی تیزی زبان ها و بی حرمتی ها بشکافد

حتما هر جور شده با تمام قدرت از شکاف بال هایش را بیرون می‌کشد و این بار با بال زدنش بر زمین نفس میبخشد

و با بال زدن هر چه بیشتر از روی گل های خانه اش این کشورش پاک میکند

یا تا همگان بفهمند ان کسانی که می‌خواهند پرونده اش را هر چه بیشتر سیاه تر کنند هنوز هر همیشه قوی تر و پر قدرت ترند

و در آن دفتر نقاشی پر رمز و راز وجودش هر طور شده از چوبه دار زنده بیرون می آید 

چو قلبی ک قطعا پر از اسرار محرمانه است را تنها به روی رهبر مملکتش باز کند 

چون هر کسی گنجایش این موضوع را ندارد

و برای کسی که سیاهی پرونده اش مهم نیست اما بال پرنده اش مهم است 

هر آدمی بگوید کسی که زمان مملکت خودش در دست خودش است نه مشاورین غیر قابل اطمینان است

و هر موقعه ک شما اجازه بدهید می آید و ایران را به تنهایی به بهشت تبدیل می‌کند با ایده های ک خداوند در سر او به واسطه همین فشار ها ، بی حرمتی ها ، سوزن خوردن ها و همین رنگو خط خطی ها عناید فرمونده